Memento

ساخت وبلاگ
+ آدم بعضی وقتا میتونه خیلی احمقانه فکر کنه. و میدونی خاصیت آدم بودن همینه انگار. مساله اینه که میتونیم به خودمون بیایم و حماقتامونو سر و سامون بدیم. اومدن اون فکرا دست ما نیست اما کنترل کردنشون و منطقی رفتار کردن باهاش و روبروشدن باهاشون مسولیت ماست. بهرحال اینم یه درس بود. با اینکه درس غم انگیز و عمیقی بود اما یاد گرفتمش. + هوا خوب شده. بعد از دو سه هفته. رفتم بالکن و گرمای لطیفی داشت نوازشم میداد و امان ازین حس. دلم واقعا تابستون میخواست. + ازونجا شروع شد که یه کوله خریدیم و دلمون سفر خواست. یه ماه دیگه میریم به سمت کوهها. و عجیبه.. حتی منم که به کوه ها اهمیت نمیدادم الان دلم تنگ میشه براشون. + آرومم و ارزش این ارامش رو میدونم. Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 20:20

بهتر شدم. خیلی بهتر شدم در واقع. اون فکرا رفتن. یه نشونه های کوچیکی از سرزندگی تو خودم میبینم. فهمیدم برای همه چی باید تلاش کرد. نمیتونیم انتظار داشته باشیم همه چی خود به خود خوب پیش بره. درست مثل یه کاغذ براق با نوشته های برجسته که بدون اینکه کاری داشته باشی بهش کمرنگ میشه و زرق و برقشو از دست میده. باید نگه داری کنیم از چیزای ارزشمندی که داریم: زندگی, عشق, حال خوب, و ... . امروز خبری از سگ سیاه نیست. تا وقتی که نیست باید تا میتونم بدوم و تلاش کنم. Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1402 ساعت: 19:32

میدونی امروز‌ بهتر‌ بود. چون فکرم مشغول کار بود و زیاد‌ پرت نشد‌ جاهای دیگه.- حسرت یه سری چیزا رو دارم که میدونم هیچوقع نمیرسم. اورتینینکینگم بعضی وقتا زیاد میشه و به شماتت خودم و بولد کردن نقاط منفیم ختم میشه. ازینکه اعتماد بنفسم کمه و هزارتا چیز دیگه که ندارم غمگین میشم و میرم تو خودم و حسرتام پررنگ تر میشه. فکر میکردم با خودم تا حدی به پذیرش رسیدم اما شاید در اشتباه بودم. میخوام خودمو مشغول کارای مختلف کنم طوری که هم ذهنم مشغول بشه و هم ازون چاه خود سرزنشگری بیام بیرون. - کاش که بتونم. میدونم میتونم. اما نمیخوام این حسرتو تمام عمر حمل کنم. این حسرت احمقانه رو. Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 20:25

- دچار یه گیجی خاصی شدم. شاید یه باز دیگه هم نوشتمش:-؟ احساس تعلق به زمان و مکان نمیکنم. در دورترین نقطه از زمان حال قرار دارم.

- ببین سقوط‌ آزادم...

Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 20:25

شاید تو یه سیاهی دارم دست و پا میزنم. که این فکرا و حسا مال من نیست. فکرامو گم کردم. از حسای قبلیم یه توهمی مونده. خودم نیستم. هی از خودم میپرسم این منم؟

Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 4 مرداد 1402 ساعت: 16:51

یک قاشق شکلات صبونه خوردم که خوشحال بشم. خوشحالی رو قایم کردم تو شیشه و وقتی مودم داونه یه قاشق ازش برمیدارم. Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:35

قطار در حال حرکته. ردیف درختای کنار کانال مثل یه نوار سبز پایین اسمون ابی افتابی شدن. نگاه کردن بهشم ارومم میکنه. دیگه عصبانی نمیشم ازینکه قطار سریع کنسل شده و قطار قبلیش که اروم بود از قطار فعلیم کلی زودتر میرسید. بجاش به دوچرخه سواری که کنار این کانال عریض پا میزنه فک میکنم و غبطه میخورم بهش. با خودم فکر میکنم باید همین روزا سر فرصت دوچرخمو بردارم و با الف بزنیم به جاده. به این فکر میکنم که چقدر ارامش در انتظارمه تو کمپینگ اخر هفته. به این فکر میکنم که انقدر به خودت سخت نگیر. تو همینطوریشم کلی تلاش میکنی پس غصه نخور. با خودت مهربون باش اما دست از تلاشم بر ندار. کاش فکرای منفی بیشتر دست از سرم بدارن‌‌ بذارن فقط فکرای بالا بمونن:( Memento...
ما را در سایت Memento دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6deardiary20s5 بازدید : 45 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:35